فراگيري مهارتهاي تربيتي، مربوط به زمان بحران و در دلِ سختي و ماجرا نيست. بايد بپذيريم كه هر كدام از ما در معرض مشكلاتي قرار خواهيم گرفت بايد قبل از وقوع واقعه، مهارتهاي فردي و تربيتي را فرا بگيريم. يكي از اتفاقاتي كه ممكن است براي هر خانوادهاي اتفاق بيفتد، از دست دادن پدر خانواده است. مرگ پدر، كودكان را بسته به سن و سالشان با مسائلي روبهرو ميكند. مادر خانواده بهعنوان تنها بزرگتر و سرپرست باقيمانده و نزديكترين فرد به كودكان، بايد مسئله مرگ و نبود پدر را بهگونهاي براي كودكان توضيح دهد كه كمترين آسيب را ببينند. علاوه بر توضيح، شرايط را بايد طوري مديريت كرد كه كودكان از فقدان پدر در عذاب دوچندان نباشند و دچار اختلالات روحي ديگر نشوند. در ادامه به برخي از اين راهكارها و مهارتها خواهيم پرداخت.
- ديگر برنميگردد
به كودك دروغ نگوييد؛ «پدرت به مسافرت رفته» يا جملاتي از اين دست كه حقيقت را كتمان ميكنند، باعث ميشود كه كودك هميشه چشم انتظار باقي بماند. علاوه بر اين شما مجبور ميشويد هميشه در حال دروغ گفتن باشيد و نقش بازي كنيد كه اين فرزندتان را نسبت به شما بياعتماد ميكند.
- او را از فضا دور نكنيد
«بچهس براش خوب نيست»، «بچهس نبايد توي مراسم باشه» و جملاتي از اين دست كه سبب ميشود كودك شما كاملا از مراسم سوگواري دور نگه داشته شود را جدي نگيريد. اگر كودك 6 سال به بالا داريد، اجازه دهيد كه در مراسم سوگواري شركت كرده و عزاداري كند. اينكه كودك را دور نگه داريد و ناگاه او را به خانهاي وارد كنيد كه پدرش قرار نيست هرگز بازگردد، او را دچار سردرگمي، افسردگي و چشمانتظاري و عدمپذيرش مسئله ميكند. با اين حال سوگواريهايي كه فقط گريه كردن نيست و كودك را ميترساند را نبايد جلوي او انجام دهيد.
- اغراق نكنيد
در مورد بهشت و جاي خوب پدر، اغراق نكنيد. آنقدر زيادهروي نكنيد كه كودك گمان كند كه در جهنم به سر ميبرد و براي درك خوبيها بايد بهجايي برود كه پدرش هم آنجا منتظر او است. «خدا همه آدم خوبها را پيش خودش ميبرد» يا «بابا چون خيلي خوب بود، خدا بردش پيش خودش» سبب ميشود كودك ميل بهخودكشي پيدا كند. علاوه بر اين شما اين باور را به كودك ميدهيد كه همه آدمهاي خوب رفتهاند پيش خدا پس همه آنهايي كه زنده ماندهاند آدمهاي بدي هستند. در اطلاعاتي كه به كودك ميدهيد دقيق و صادق باشيد.
- يك نفر كافي است
كودكي كه پدرش را از دست ميدهد، ميشود مركز توجه و دلسوزي تمام اطرافيان و نزديكان و همه علاوه بر محبتهاي گاه افراطي، نسبت به آينده و فعاليتهاي او نيز احساس تكليف ميكنند. بنابراين دستورات و امر و نهيهاي متفاوتي از جانب پدربزرگ، عمو، دايي، شوهر خاله و...صادر ميشود و هر كدام چيزي ميگويند. در واقع شبه پدرها، كارشان را از همان روز اول آغاز ميكنند. اين وظيفه شماست كه اجازه ندهيد تنوع آموزهها، او را دچار سردرگمي كنند. همانقدر كه نيازمند كمك افراد فاميل هستيد، به همان اندازه هم نياز داريد كه در امر تربيت كودك دقيق عمل كنيد. يك نفر را كه كودكتان با او احساس نزديكي عاطفي ميكند و روي حرفش حساب ميكند مثل پدربزرگ، انتخاب كنيد و اجازه دهيد در مواقع ضروري فقط همان يك نفر اجازه تعيين تكليف و بازي كردن نقش پدر را داشته باشد و از سردرگمي و هرج و مرج تربيتي كودكتان جلوگيري كنيد.
- دلسوزيهاي خانمانبرانداز
دلسوزيها و محبتها نسبت به كودك، همانطور كه عنوان شد از همان روز اول آغاز ميشود؛ از نوازش گرفته تا تن دادن به تمام خواستههاي معقول و نامعقول كودك. كودك شما بايد بداند كه قوانين هيچ تغييري نكردهاند و همانقدر كه به او نزديك ميشويد و محبت كرده و سعي ميكنيد در شرايط سختي كه دارد كنارش باشيد، به همان ميزان هم بر سر اصول خود باقي ماندهايد. برخي دلسوزيها و محبتهاي بيحدومرزي كه در چنين مواقع نسبت به كودك ميشود، آثاري به جا ميگذارد كه تا مدتها شايد نتوان آن را زدود.
- پدر، پدر است
برخي از ما گمان ميكنيم كه تنها نقش پدر، تأمين معاش خانواده است و تربيت كاملا بهعهده مادر است. اگر كاملا بر اين باور باشيم، مسلم است كه فوت يا نبود پدر به هر دليل را ساده انگاشته و گمان نميكنيم تغييري در ساختار تربيتي اتفاق افتاده است. درحاليكه چنين نيست. صرف حضور پدرخانواده، بهتنهايي، نقشها و كاركردهاي خود را بهدنبال دارد. بنابراين اگر مادري هستيد كه سرپرستي خانواده بهعهدهتان گذاشته شده است، بدانيد كه لازم نيست همه بارها را بهتنهايي و با يك دست بلند كنيد كه به صلاح هم نيست. بهتر است از ديگر افراد فاميل كمك بگيريد. الگوهاي مناسب را مثل پدربزرگ، عمو و دايي به كودكتان معرفي كنيد و اجازه دهيد كه ساعاتي را با آنها بگذراند. خاصه اگر فرزند پسر داريد، نياز هست كه نقشهاي جنسيتي را از همجنس خود دريافت كند.
- تو باباي خونهاي!
بگذاريد كودكتان، كودكياش را بكند. با گفتن «از الان تو ديگه باباي خونهاي» بار مسئوليتي كه در توان كودك نيست را روي شانههاي نحيفش ميگذاريد. برخي از بزرگترها گمان ميكنند با چسباندن اين افتخار به سينه كودك، به او شخصيت داده و برايش احترام ويژه قائل شدهاند و جلوي سبكسري و شيطنتهاي احتمالي او را در آينده نزديك ميگيرند. اما در واقع با اين كار او را از دنياي كودكانهاي كه حقش است دور ميكنيد و بار عاطفي و هيجاني زيادي را به او تحميل خواهيد كرد.
كارشناس: فروغ نيلچيزاده
استاد دانشگاه و مشاور خانواده
سوال: مادري 40ساله هستم و نوجواني دارم كه در سن عبور از اين مقطع و ورود به جواني است. چگونه بايد مسائل مذهبي را به او آموزش دهم كه مدام با او چالش نداشته باشم.
بايد به اين مادر عزيز گفت كه نبايد هميشه فرزندان خود را كاملا سياه يا كاملا سفيد ببينيد. بعضيها دوست دارند بچههايشان يا خوب خوب باشند و يا حتما بد هستند. چرا گاهي خاكستري فكر نكنيم. خيلي وقتها خانوادهها از بعضي از رفتارهايي كه نوجوانان آنها دارند گله ميكنند. ولي وقتي با آنها صحبت ميكنيم، ميبينيم كه اين بچه آنقدر هم سياه نيست. اگر قرار باشد ما هميشه بچههاي خود را توبيخ كنيم و هميشه سياهنمايي كنيم، بچههاي ما فرصت شكوفايي بهخود نميدهند. گاهي اوقات فرزند ما نماز ميخواند ولي دير ميخواند شما در اينجا نبايد مدام با او چالش داشته باشيد بلكه بهخاطر اينكه نماز ميخواند خدا را شكر كنيد.
ما اين سفارش را از اولياي خدا داريم كه هرچه ميتوانيد دعوتكننده به حق از طريق عمل خود باشيد. شايد يكي از بزرگترين مشكلاتي كه در حال حاضر جامعه ما را در برگرفته و حتي باعث شده جوانان خوشبيني نسبت به دين را ازدست بدهند و لطافت و ظرافت ديني را آنگونه كه بايد دريافت نكنند، اين است كه ما حرفي زدهايم كه عمل نكردهايم. پس در مرحله اول شما در انجام فرائض ديني بايد خودتان عملكننده و عامل باشيد.
يكي از ويژگيهاي جوان اين است كه به همسالان و دوستان گرايش دارد و معمولا جوانان براي هم حرف ميزنند، حرفهاي همديگر را قبول دارند و فرصت حرف زدن به همديگر ميدهند، اين باعث ميشود كه از پدر و مادر فاصله بگيرند و آنقدر كه بايد پدر و مادر بر رفتار او تأثير بگذارند، تأثيرگذار نيستند. پس براي اينكه بتوانيد بر فرزندانتان تأثيرگذار باشيد و آنها شما را بهعنوان الگو قرار بدهند بايد به چند نكته توجه كنيد. ابتدا زبان مقايسه را كنار بگذاريد. مدام نگوييد اين فرزندم نماز ميخواند و به آن يكي بايد چندبار تأكيد كنم تا نماز بخواند.
از سوي ديگر شخصيت بچهها را زير سؤال نبريد و شخصيت و وجود آنها بهعنوان يك انسان كه داراي كرامت است مدنظر شما بايد باشد. در مواقعي كه از رفتارهاي آنها ناراحت هستيد فقط به رفتارهايشان هشدار بدهيد آن هم با زبان نرم و آرام.
در مرحله بعد نيز بگذاريد بچههايتان از لحاظ استعداد و توانمندي، خودشان باشند تا جوانهاي خوبي از لحاظ ديني، اعتقادي و سلامت نفس و روان داشته باشيم. اينكه مدام بخواهيم برخي چيزهاي غيرضروري را به آنها ديكته كنيم به ضرر خودمان و آنها تمام ميشود.
نظر شما